Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش گروه سیاسی ایرنا،به روایت کارگزاران رژیم پهلوی پیچیدگی مسائل در آخرین سال‌های سلطنت محمدرضا پهلوی، مشکلات لاینحلی را برای شاه به وجود آورده بود. از جمله اینکه محمدرضا پهلوی به شدت در توانایی پسرش برای اداره امور تردید داشت. علاوه بر این شاه در آخرین سال‌های خود به شدت از بحران تصمیم‌گیری رنج می‌برد و دستگاه سلطنت در برابر انقلاب مردم ایران توانایی ایستادگی نداشت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

محمدمهدی سمیعی که در مقاطعی ریاست بانک مرکزی و ریاست سازمان برنامه و بودجه را به عهده داشت در خاطرات خود که مرکز اسناد انقلاب اسلامی بخش‌هایی از آن را منتشر کرده است درباره مشکلات شاه در سال‌های پایانی می‌گوید: از آن سال ۴۲ [مساله نهادسازی] در ذهن شاه ظاهراً بوده و لااقل در این مورد خاص فکرش بیشتر روی مساله جانشینی بود. خیلی راجع به پسرش صریح است و در واقع اینجا خیلی بی‌رحمانه و علناً می‌گوید: «من اصلاً نمی‌دانم که این [ولیعهد] واقعاً می‌تواند و دلش می‌خواهد که سلطنت بکند یا نه؟ بنابراین ممکن است اصلاً آن شخصیت و اراده را نداشته باشد برای این کار. بنابراین باید یک امکانات و سازمان‌هایی وجود داشته باشد در مملکت که جانشینی به طور اتوماتیک و آرام انجام بگیرد.» [یا جای دیگری] می‌گوید: «در صورتی که ما هم نباشیم که راهنمایی و هدایت بکنیم این کارِ جانشینی بدون دردسر انجام بشود.»

سوال: جالب است که [شاه به این مساله] توجه داشت و [کاری] نمی‌کرد.

سمیعی: داشت و نکرد. به نظرم، حالا اینها خوب گفتم که شاید مثلاً این یک خرده کاراکتر شاه را بهتر نشان بدهد. … من حتی به او پیشنهاد کردم عوض اینکه بروم یک حزب تازه درست بکنم، چرا نمی‌گذارید در داخل حزب ایران ‌نوین ‌یک گروهی خودش را متمایز بکند، نشان بدهد که با اکثریت دستگاه حزب ایران نوین تفاوت‌هایی دارد. بعد یواش‌یواش آن را اجازه بدهید که بیاید بیرون انشعاب بکند و حزب جدید شما را درست بکند. [شاه] گفت که «نخیر، این کار شدنی نیست و سیستم یک حزبی را هم من هرگز قبول نخواهم کرد برای اینکه یک حزبی بالاخره منجر می‌شود به دیکتاتوری.» خودش می‌گوید، این حرفی است که خودش زده، چندین بار هم به من گفت، نه یک دفعه نه دو دفعه. مع‌ذلک همین آدم دو سال بعدش [حزب] رستاخیز را ساخت [و سیستم تک‌حزبی را ایجاد کرد].

[حزب] رستاخیز را هم چطوری ساخت؟ [شاه] رستاخیز را ساخت به طوری که [اعلام کرد] اولاً همه باید عضوش بشوند، هر کس نمی‌خواهد یا خائن است یا بگذارد از مملکت برود، اصلاً سفید و سیاه بود. چطور می‌شد واقعاً یک شخصیتی، یک آدمی، به طور خصوصی وقتی که دلش را باز می‌کند برای آدم، این حرف‌ها را بزند، آن طور عمل بکند، بعد عمومی وقتی که پای اداره مملکت می‌آید وسط، این جور عمل بکند؟ This is the dilemma [این مساله غامضی است.]

شاه این سال آخر نمی‌توانست مساله‌ای را حل کند. نمی‌توانست تصمیمی بگیرد. من به جرأت می‌گویم این را. من فکر نمی‌کنم که مثلاً شاه اِبا داشت از اینکه به ارتش دستور بدهد که [مخالفان را] بکوبد. حالا البته نمی‌توانم تضمین کنم. می‌گویند در سال ۴۲ هم همین‌طور بود و آقای علم به مسئولیت خودش رفت و دستور داد به اویسی که این کارها را بکنند [و تظاهر کنندگان را سرکوب کنند].

اما اگر تا این حد مسئله [عدم خونریزی] برای [شاه] مهم بود خب یک کسی را لااقل آن موقع لت و پار می‌کرد. می‌زد تو گوش علم که تو گه خوردی. من فرمانده کل قوا هستم تو چرا رفتی؟ همچین کاری که نکرد. پس حداقل اینکه آن کار را قبول داشت و تأیید کرد. قصد حرفم این است که من باورم نمی‌آید که شاه خودداری می‌کرد از اینکه این شورش را قلع و قمع بکند. ولی نمی‌توانست تصمیم بگیرد، نمی‌توانست.

حالا به علت بیماری‌اش بود -که ما نمی‌دانستیم بیمار است- یا لااقل آن ضعفی است که اغلب آبزرورها می‌گویند در کاراکترش همیشه بوده. از آقای [آنتونی] پارسونز بگیر… از آقای سر دنیس رایت بگیر، دیگران که می‌گویند مثلاً این [شاه] آدمی بوده که اگر زور پشتش بود این Shah was a bully [شاه قلدر بود.] ها؟ اما اگر زور نبود هیچ کاری نمی‌توانست بکند.

حالا قدر مسلّم این است که در این دوره [اواخر سلطنت] شاه نمی‌توانست درست تصمیم بگیرد. این یک مقدار زیادیش در اثر این مسایل لاینحلی بوده که این همین طور برای خودش درست می‌کرده. آخر یک آدم مگر چقدر می‌تواند تحمل کند؟ چندتا شخصیت می‌تواند بازی کند؟ ها؟ دموکرات باشد، اتوریتر باشد، بخواهد سازنده باشد، بخواهد ملت‌سازی بکند، تمام این کارها را در آن واحد بخواهد بکند و وقتی هم این ایده‌های گراندیوزِ ویژنال هم داشته باشد که بخواهد اقیانوس هند و خلیج فارس را و تمام اینجاها را هم امنیتش را حفظ بکند.

یک استرس فوق العاده‌ای باید روی این آدم باشد به خصوص که ناخوش هم بوده. ولی قدر مسلّم این است که تردید تو ذهنش زیاد بود همیشه، مگر یک چیزهایی که دیگر خودش تصمیم گرفته قطعی است می‌گوید باید این کار را بکنید.

کد خبرنگار: 2485 ۲ بهمن ۱۴۰۱،‏ ۱۷:۱۱ کد خبر: 85006357 برچسب‌ها انقلاب اسلامی ایران سازمان برنامه و بودجه محمدرضا پهلوی حزب رستاخیز خلیج فارس بانک مرکزی

منبع: ایرنا

کلیدواژه: انقلاب اسلامی ایران سازمان برنامه و بودجه محمدرضا پهلوی حزب رستاخیز خلیج فارس بانک مرکزی انقلاب اسلامی ایران سازمان برنامه و بودجه محمدرضا پهلوی حزب رستاخیز خلیج فارس بانک مرکزی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۰۹۰۳۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شک و تردید سالم است، اما در پزشکی می‌تواند خطرناک باشد!

فرارو- وقتی صحبت از اعتماد عمومی به میان می‌آید در پزشکی بر سر دوراهی قرار داریم. پس از وقوع پاندمی کووید که علم را تحت الشعاع سیاست قرار داد جای تعجبی نیست که اعتماد به علم پزشکی روندی فرسایشی را طی می‌کند. در واقع، اعتماد به پزشکان از ژانویه ۲۰۱۹ میلادی به این سو به پایین سطح خود رسیده است. در نتیجه، افراد بیش تری به دنبال صدا‌های کم‌تر متعارفی در عرصه سیاست هستند که به باور‌های آنان نزدیک‌تر است و تمایل دارند آن صدا‌ها را بپذیرند. برای مثال، "رابرت اف کندی جونیور" از نامزد‌های انتخابات ریاست جمهوری باوری به واکسن ندارد و از جمله افراد بدبین نسبت به این موضوع قلمداد می‌شود. نتیجه برخی از نظرسنجی‌ها از حمایت دو رقمی از او حکایت دارد. این می‌تواند زنگ خطری برای علم پرشکی باشد.

به گزارش فرارو به نقل از نیویورک تایمز، این در حالیست که سیستم پزشکی در جلسات حضوری و هم چنین بولتن‌های بهداشت عمومی به اعتماد متکی است. بی اعنمادی می‌تواند پزشکان را به سوی فرسودگی شغلی سوق دهد و باعث بروز نتایج منفی‌ای برای بیماران شود که در صورت وجود اعتماد قابل اجتناب خواهند بود. زوال اعتماد به علم پزشکی و پزشکان تا حدی عامل  افزایش نرخ سرخک در بین کودکان واکسینه نشده، عدم رعایت غربالگری سرطان توصیه شده و امتناع از مصرف دارو‌های پیشگیری کننده است. هیچ راه حل آسانی در این مورد وجود ندارد. اگر راه‌هایی برای بازگرداندن و تقویت اعتماد به بیماران پیدا نشود جان افراد بیش تری از دست خواهد رفت.

در مورد پزشکان امریکایی این بی اعتمادی فضای نسبتا تازه‌ای می‌باشد و پیش‌تر چندان موضوع بی اعتمادی به پزشکان مطرح نبود.

تردید نسبت به پزشکی معادل نیهیلیسم پزشکی نیست. داده‌های پشت دارو‌هایی که پزشکان تجویز می‌کنند و تصمیماتی که می‌گیریم نباید تنها در اختیار ما باشد. افراد حق دارند اعداد را بررسی کنند و در مورد ریسک و منافع خود تصمیم بگیرند. با این وجود، زمانی که این شک و تردید به ناباوری مذموم و جبران ناپذیر تبدیل می‌شود می‌بینیم که برخی از بیماران تصمیمات خطرناکی اتخاذ می‌کنند و زمانی که پزشکان با ناامیدی پاسخ می‌دهند این موضوع صرفا باعث جدایی و فاصله بیش‌تر بین  پزشک از بیمار می‌شود.

اعتماد گاهی اوقات با ارائه واضح حقایق و ارقام قابل ترمیم است واقعیت آن است که اعتماد چیزی فراتر از  توضیح اعداد است. پزشکان چیز‌هایی در مورد بدن به بیماران می‌گویند که قابل مشاهده نیستند. پزشکان تغییرات سبک زندگی و دارو را برای درمان یا پیشگیری از مشکلاتی که ممکن است توسط بیمار احساس نشوند توصیه می‌کنند. جراحان به نسخه عمیقی از اعتماد به نام قرارداد جراحی اشاره می‌کنند: این ایده که وقتی افراد زیر چاقو می‌روند به جراح خود اجازه می‌دهند که بدن شان را باز کند تا آنان را بهتر کند. این اعتماد را باید به دست آورد.

در مواقع اضطراری بیماران این فرصت را ندارند که انتخاب کنند به چه کسی اعتماد کنند و تصمیمات پزشکی باید عجولانه و حتی در کسری از دقیقه اتخاذ شوند. بنابراین، بخشی از کار پزشکان ایجاد رابطه سریع است. این تصمیم گیری زمانی که اعتمادی که پیش‌تر بین بیمار و پزشک وجود داشته اکنون از بین رفته دشوارتر می‌شود.

در پزشکی به ایده تصمیم گیری مشترک اشاره می‌شود که در آن تصمیمات پزشکی به طور مشترک توسط پزشک و بیمار برخلاف لحن پدرانه سالیان گذشته گرفته می‌شوند. در نتیجه، پزشک به بیمار خود نمی‌گوید چه کاری را انجام دهد در عوض اطلاعات لازم را به او ارائه می‌دهد تا بیمار بتواند مسیری را که برایش مناسب است انتخاب کند. اگر بیمار نخواهد یا نتواند آن چه را که پزشک مطرح می‌کند باور کند دانش پزشکی بی فایده می‌شود.


دیگر خبرها

  • اسد: در کمک به مقاومت تردید نخواهیم کرد
  • قالیباف عروج سردار «سیدمجید ایافت» را تسلیت گفت
  • امیرعبداللهیان: باید رژیم اشغالگر آپارتاید اسرائیل را متوقف کنیم/ نحوه برخورد دولت‌های مسلمان با بحران غزه در تاریخ ثبت و ضبط خواهد شد
  • امیرعبداللهیان: نقش‌آفرینی دولت‌های مسلمان در بحران غزه در تاریخ ثبت می‌شود
  • گشایش نمایشگاه موزه عبرت در شیروان
  • ببینید | سخنان شاپور بختیار در مورد شخصیت و سبک زندگی امام خمینی در جلسه‌ی شورای امنیت حکومت پهلوی
  • زبانزد شدن تجمل‌گرایی اشرف خواهر شاه + عکس و سند
  • امیری در تلاش برای جانشینی عالیشاه در قائمشهر
  • شک و تردید سالم است، اما در پزشکی می‌تواند خطرناک باشد!
  • مارکو وراتی خودش را به بارسلونا پیشنهاد کرده‌است